- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دل دیوانه کی در گوش گیرد پند دانا را حباب از خیمه نتواند که پوشد روی دریا را
2 ملک در موسم گل آروی جام می دارد چرا چون دیو باید داشتن در شیشه صهبا را؟
3 به چشم خونفشان رفتم ز شهرستان برون روزی چو جیب غنچه پر کردم ز گل دامان صحرا را
4 نسیمی نگذرد بر شاخ گل در گلشن کنعان که خاری نشکند در سینه از غیرت زلیخا را
5 در آب دیده چون گرداب از آن بر خویش میپیچم که سودای که یا رب در خروش آورده دریا را
6 مرا قید محبت زندگی وارستگی مرگ است به سر افتم چو سرو از گل برون آرم اگر پا را
7 سر کوی محبت تنگ باشد بر هوسناکان فضای شهر زندان مینماید اهل صحرا را