هر که شیرینی فروشد مشتری از سعدی شیرازی غزل 212

سعدی شیرازی

آثار سعدی شیرازی

سعدی شیرازی

هر که شیرینی فروشد مشتری بر وی بجوشد

1 هر که شیرینی فروشد مشتری بر وی بجوشد یا مگس را پر ببندد یا عسل را سر بپوشد

2 همچنان عاشق نباشد ور بود صادق نباشد هر که درمان می‌پذیرد یا نصیحت می‌نیوشد

3 گر مطیع خدمتت را کفر فرمایی بگوید ور حریف مجلست را زهر فرمایی بنوشد

4 شمع پیشت روشنایی نزد آتش می‌نماید گل به دستت خوبرویی پیش یوسف می‌فروشد

5 سود بازرگان دریا بی‌خطر ممکن نگردد هر که مقصودش تو باشی تا نفس دارد بکوشد

6 برگ چشمم می‌نخوشد در زمستان فراقت وین عجب کاندر زمستان برگ‌های تر بخوشد

7 هر که معشوقی ندارد عمر ضایع می‌گذارد همچنان ناپخته باشد هر که بر آتش نجوشد

8 تا غمی پنهان نباشد رقتی پیدا نگردد هم گلی دیدست سعدی تا چو بلبل می‌خروشد

عکس نوشته
کامنت
comment