هر که دلارام دید از دلش از سعدی شیرازی غزل 141

سعدی شیرازی

آثار سعدی شیرازی

سعدی شیرازی

هر که دلارام دید از دلش آرام رفت

1 هر که دلارام دید از دلش آرام رفت چشم ندارد خلاص هر که در این دام رفت

2 یاد تو می‌رفت و ما عاشق و بیدل بدیم پرده برانداختی کار به اتمام رفت

3 ماه نتابد به روز چیست که در خانه تافت سرو نروید به بام کیست که بر بام رفت

4 مشعله‌ای برفروخت پرتو خورشید عشق خرمن خاصان بسوخت خانگه عام رفت

5 عارف مجموع را در پس دیوار صبر طاقت صبرش نبود ننگ شد و نام رفت

6 گر به همه عمر خویش با تو برآرم دمی حاصل عمر آن دمست باقی ایام رفت

7 هر که هوایی نپخت یا به فراقی نسوخت آخر عمر از جهان چون برود خام رفت

8 ما قدم از سر کنیم در طلب دوستان راه به جایی نَبُرد هر که به اَقدام رفت

9 همت سعدی به عشق میل نکردی ولی می چو فرو شد به کام عقل به ناکام رفت

عکس نوشته
کامنت
comment