1 هرکس که قرین من غمخوار شود از نالۀ زار من دل افگار شود
2 ترسم که طبیب چون بیاید بر من درد دل من بیند و بیمار شود
1 عمرم همه در آرزوی روی تو بگذشت و آشفتگی حال من از موی تو بگذشت
2 افسوس بر آن نیست که بگذشت مرا عمر افسوس بر آن است که بی روی تو بگذشت
1 حدیث عشق میسّر کجا شود به کتابت که نام عشق بسوزد سر قلم ز مهابت
2 زهی سعادت آن کس که پای بند کسی شد بریده از همه پیوند و خویش و اهل و قرابت
1 چمن را رنگ و بو چندین نباشد سمن را جعد مشک آگین نباشد
2 «حاش لِلّه» لبت را جان نخوانم که هرگز جان چنین شیرین نباشد