- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هر که را گشت سر از غایت برگردیدن ساکنان را همه سرگشته تواند دیدن
2 هر کی از ضعف خود اندر رخ مردان نگرد بر دو چشم کژ او فرض بود خندیدن
3 هر کی صفرا شودش غالب از شیرینی تلخ گردد دهنش گاه شکر خاییدن
4 عقل میدانی او خود خر لنگ افتاده است در براق احدی دید کسی لنگیدن
5 ای کسی کز حدثان در حدثی افتادی چون چنینی تو روا نیست تو را جنبیدن
6 باید اول ز حدث سوی قدم پیوستن وانگهان بر قدمش نیمچهای ببریدن
7 خانه شاه بزن نقب اگر نقب زنی گوهری دزد از آن خانه گه دزدیدن
8 من علامات گهر گفتم لیکن چه کنم کورموشی چو ندارد نظر بگزیدن
9 شمس تبریز سخنهای تو می بخشد چشم لیک کو گوش که داند سخنت بشنیدن