- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هر که را سلطان ما بیچارگی روزی کند بازش از روی عنایت چاره آموزی کند
2 شمع در آتش نهد پروانه را وز بهر او گاه در مجلس بگرید گاه دلسوزی کند
3 سوی درگاهش نیابد عاشق سرگشته راه گرنه انوار جمال او قلاووزی کند
4 هم جراحت زو رسد هم راحت دلها از او گاه دل را پاره سازد گاه دلدوزی کند
5 آن کند با جان مشتاقان نسیم وصل او کاندر اطراف حدایق باد نوروزی کند
6 گو میفروز آسمان هرگز چراغ صبح را ماه من چون چهره بگشاید شب افروزی کند
7 گر حسین از طلعت دیدار یابد بهره ای طالع او بر فلک پیوسته فیروزی کند