- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هر که چیزی دوست دارد جان و دل بر وی گمارد هر که محرابش تو باشی سر ز خلوت برنیارد
2 روزی اندر خاکت افتم ور به بادم میرود سر کان که در پای تو میرد جان به شیرینی سپارد
3 من نه آن صورت پرستم کز تمنای تو مستم هوش من دانی که بردست آن که صورت مینگارد
4 عمر گویندم که ضایع میکنی با خوبرویان وان که منظوری ندارد عمر ضایع میگذارد
5 هر که میورزد درختی در سرابستان معنی بیخش اندر دل نشاند تخمش اندر جان بکارد
6 عشق و مستوری نباشد پای گو در دامن آور کز گریبان ملامت سر برآوردن نیارد
7 گر من از عهدت بگردم ناجوانمردم نه مردم عاشق صادق نباشد کز ملامت سر بخارد
8 باغ میخواهم که روزی سرو بالایت ببیند تا گلت در پا بریزد و ارغوان بر سر ببارد
9 آن چه رفتارست و قامت وان چه گفتار و قیامت چند خواهی گفت سعدی طیبات آخر ندارد