-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هرکه را باشد چو من گر شوخ سیمینغبغبش در جهان نبود به غیر از شادکامی مشربش!
2 عاقبت هرکس که دل بستست اندر زلف او حل شود از عقدههای این معما مطلبش
3 میرسد آخر به وصل دولت لیلیوَشان عاشقی را گر بود مجنون شریک مکتبش
4 تا دم روز قیامت صد عقیق اندر یمن خون حسرت میخورد از سرخی لعل لبش
5 مینماید چشم ما را چون هلال روز عید هرکجا باشد نشان لعل پای مرکبش
6 وعده یک بوسه مشروط به جانم کرده بود نسخ تعلیق است گویا خط ریحان لبش
7 ماه در عقرب بود منحوس در نزد حکیم ای خوش آن روزی که باشد ماه اندر عقربش!
8 چون سگان نالید طغرل بر درش تا صبحدم نآمدش رحمی به دل از ناله نیمشبش!