هرکه را باشد چو من گر شوخ از طغرل احراری غزل 192

طغرل احراری

آثار طغرل احراری

طغرل احراری

هرکه را باشد چو من گر شوخ سیمین‌غبغبش

1 هرکه را باشد چو من گر شوخ سیمین‌غبغبش در جهان نبود به غیر از شادکامی مشربش!

2 عاقبت هرکس که دل بستست اندر زلف او حل شود از عقده‌های این معما مطلبش

3 می‌رسد آخر به وصل دولت لیلی‌وَشان عاشقی را گر بود مجنون شریک مکتبش

4 تا دم روز قیامت صد عقیق اندر یمن خون حسرت می‌خورد از سرخی لعل لبش

5 می‌نماید چشم ما را چون هلال روز عید هرکجا باشد نشان لعل پای مرکبش

6 وعده یک بوسه مشروط به جانم کرده بود نسخ تعلیق است گویا خط ریحان لبش

7 ماه در عقرب بود منحوس در نزد حکیم ای خوش آن روزی که باشد ماه اندر عقربش!

8 چون سگان نالید طغرل بر درش تا صبحدم نآمدش رحمی به دل از ناله نیم‌شبش!

عکس نوشته
کامنت
comment