- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هر آن دلرا که با یاریست خوئی ز گلذار حقیقت هست بوئی
2 ندارد او سر دنیا و عقبی که دارد پای آمد شد بکوئی
3 دلی کوشد اسیر زلف یاری دو عالم را نمیگیرد بموئی
4 بود خاطر پریشان هر که او را رسید از زلف عنبر بوی بوئی
5 کسی کوشد ز راه عشق آگاه نمیخواهد دگر راهی بسوئی
6 سری کو مست عشقی شد ز خود رست بود آن می ز دریا یا بسوئی
7 دل فیض از غم عشقی زند های مگر روزی به پیوندد بهوئی