سعدی شیرازی

سعدی شیرازی

سعدی شیرازی
سعدی شیرازی

آن کس که از او صبر محال است از سعدی شیرازی غزل 422

غزل 422 ام از 1930 غزلیات

آن کس که از او صبر محال است و سکونم

1 آن کس که از او صبر محال است و سکونم بگذشت ده انگشت فروبرده به خونم

2 پرسید که چونی ز غم و درد جدایی گفتم نه چنانم که توان گفت که چونم

3 زان گه که مرا روی تو محراب نظر شد از دست زبان‌ها به تحمل چو ستونم

4 مشنو که همه عمر جفا برده‌ام از کس جز بر سر کوی تو که دیوار زبونم

5 بیم است چو شرح غم عشق تو نویسم کآتش به قلم در فتد از سوز درونم

6 آنان که شمردند مرا عاقل و هشیار کو تا بنویسند گواهی به جنونم

7 شمشیر برآور که مرادم سر سعدیست ور سر ننهم در قدمت عاشق دونم

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر آن کس که از او صبر محال است و سکونم

شاعر شعر آن کس که از او صبر محال است و سکونم چه کسی است ؟

شاعر شعر آن کس که از او صبر محال است و سکونم سعدی شیرازی می باشد.

شعر آن کس که از او صبر محال است و سکونم در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر آن کس که از او صبر محال است و سکونم چیست ؟

قالب شعر آن کس که از او صبر محال است و سکونم غزل است

مضمون اصلی شعر آن کس که از او صبر محال است و سکونم چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, مرگ قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, مرگ است.
بنر