- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هرگه رقم کنم به تو عذر گناه را ریزم چو خامه از مژه خون سیاه را
2 شاید که شرم ذلت ما را گران خرند آن جا که خرمنی است بها برگ کاه را
3 مطرب ره سماع به آهنگ می زند صوفی خانقاه غلط کرده راه را
4 آن عارفان که در رمضان باده می خورند بینند در زلال قدح عکس ماه را
5 معراج ما نهایت افتادگی بود در عشق قرب سدره بود قعر چاه را
6 آن جا که بی تفاوتی وسع رحمت است بدخواه انفعال دهد نیک خواه را
7 عشق آمد و به خرقه پشمین فروختیم تشریف شاه اکبر و عباس شاه را
8 کردیم خاک مسکنت و نیستی به سر تعظیم صدر و منزلت بارگاه را
9 سرگشته اند خلق «نظیری » بیا که ما روشن کنیم زمزمه خانقاه را