1 هر که او نقص دیگری گوید شک ندارم که نقص او باشد
2 نقص مردم مگو که نیکو نیست نقص آدم کجا نکو باشد
3 گر سراپای او فرو باشی لطف او بر سرت فرو باشد
4 ور محب لقای او باشی او محب لقای تو باشد
1 گر در این بحر آشنا یابی عین ما را به عین ما یابی
2 دردمندی اگر دوا جوئی درد می نوش تا شفا یابی
1 عاشقی دریادلی از ما طلب آن چنان گوهر در این دریا طلب
2 نقد گنج کنت کنزا را بجو از همه اسما مسمی را طلب
1 مرا گفت یاری که ای یار ما اگر یار مائی بکش بار ما
2 برو مایه و سود دکان بمان گرت هست سودای بازار ما