1 هر که او نقص دیگری گوید شک ندارم که نقص او باشد
2 نقص مردم مگو که نیکو نیست نقص آدم کجا نکو باشد
3 گر سراپای او فرو باشی لطف او بر سرت فرو باشد
4 ور محب لقای او باشی او محب لقای تو باشد
1 چشم ما شد به نور او بینا نظری کن به نور او در ما
2 آب این چشمه می رود هر سو لاجرم سو به سو بُود دریا
1 ذوق ما داری درآ در بحر ما ، ما را طلب آبرو جوئی مرو هر سو بیا ما را طلب
2 موج دریائیم و ما را دل به دریا می کشد حال این دریای ما گر بایدت از ما طلب
1 هر که دارد با علی یک مو شکی نزد شیر حق بود چون موشکی
2 کی تواند با علی کردن مصاف خارجی گر لشگرش باشد لکی