1 هر که او نقص دیگری گوید شک ندارم که نقص او باشد
2 نقص مردم مگو که نیکو نیست نقص آدم کجا نکو باشد
3 گر سراپای او فرو باشی لطف او بر سرت فرو باشد
4 ور محب لقای او باشی او محب لقای تو باشد
1 هرچه مقصود تو است آن گردد هرچه گوئی چنین چنان گردد
2 آفتاب ار چه شب نهان گردد روز روشن چو شد عیان گردد
1 عین ما جو و در این بحر به جز ما مطلب غرق دریا شو و جز ما تو ز دریا مطلب
2 ما حبابیم زده خیمهای از باد بر آب به از این در دو سراخانه و مأوا مطلب
1 به حمدالله که من امروز از بند بلا جستم به دام عشق افتادم ز دست عقل وارستم
2 چنان حیران ساقیم که جام از می نمیدانم چنان مستم که از مستی نمی دانم که من مستم
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به