- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هر آن کس که دیده ست آن خاک پا نیاید به چشمش دگر توتیا
2 رخت را به خورشید کردم مثل بدیدم کنون از کجا تا کجا
3 زبویت دلم همچو گل بشکفد چو بشکفتن گل ز باد صبا
4 زهی لعل تو خاتم ملک جم رخ روشنت جام گیتی نما
5 کی آرم من آن زلف مشکین به چنگ که جز نیم جانی ندارم بها
6 به زندان عشقت روانم اسیر به زنجیر زلفت دلم مبتلا
7 مکش عاشقان را به تیغ ستم که خون اسیران نباشد روا
8 دمد هم چنان بوی مهرت از آن ز خاک جلال ار بروید گیا