هر آن کس که دیده ست آن خاک پا از جلال عضد غزل 10

جلال عضد

آثار جلال عضد

جلال عضد

هر آن کس که دیده ست آن خاک پا

1 هر آن کس که دیده ست آن خاک پا نیاید به چشمش دگر توتیا

2 رخت را به خورشید کردم مثل بدیدم کنون از کجا تا کجا

3 زبویت دلم همچو گل بشکفد چو بشکفتن گل ز باد صبا

4 زهی لعل تو خاتم ملک جم رخ روشنت جام گیتی نما

5 کی آرم من آن زلف مشکین به چنگ که جز نیم جانی ندارم بها

6 به زندان عشقت روانم اسیر به زنجیر زلفت دلم مبتلا

7 مکش عاشقان را به تیغ ستم که خون اسیران نباشد روا

8 دمد هم چنان بوی مهرت از آن ز خاک جلال ار بروید گیا

عکس نوشته
کامنت
comment