هرک آتش من از جلال الدین محمد مولوی غزل 604

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

هرک آتش من دارد او خرقه ز من دارد

1 هرک آتش من دارد او خرقه ز من دارد زخمی چو حسینستش جامی چو حسن دارد

2 غم نیست اگر ماهش افتاد در این چاهش زیرا رسن زلفش در دست رسن دارد

3 نفس ار چه که زاهد شد او راست نخواهد شد گر راستیی خواهی آن سرو چمن دارد

4 صد مه اگر افزاید در چشم خوشش ناید با تنگی چشم او کان خوب ختن دارد

5 از عکس ویست ای جان گر چرخ ضیا دارد یا باغ گل خندان یا سرو و سمن دارد

6 گر صورت شمع او اندر لگن غیرست بر سقف زند نورش گر شمع لگن دارد

7 گر با دگرانی تو در ما نگرانی تو ما روح صفا داریم گر غیر بدن دارد

8 بس مست شدست این دل وز دست شدست این دل گر خرد شدست این دل زان زلف شکن دارد

9 شمس الحق تبریزی شاه همه شیرانست در بیشه جان ما آن شیر وطن دارد

عکس نوشته
کامنت
comment