-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هرکه جا داد او رسوم اهل دنیا در دماغ از شراب خون دل هر دم کشد چندین ایاغ
2 آنکه بار ننگ و عار ابلهان گیرد بدوش او الاغ است او الاغ است او الاغ است او الاغ
3 دل چو پر شد از غم دنیا نماند جای دین شغل دنیا کی گذارد بهر دینداری دماغ
4 در کمین عمر بنشسته است دزدی هر طرف از زن و فرزند و مال و خانه و دکان و باغ
5 آنزمان آگه شود کز عمر ماند یکنفس بر زبان واحسرتا و بر دل و جان درد و داغ
6 پیر شد آن بوالهوس گوید جوانم من هنوز کار خواهم کرد زیر پس عمر بگذارد بلاغ
7 ریش مردک شد سفید و ماند از آن ده موسیه گوید او هست این دو رنگ از ریش خود گیرد کلاغ
8 ابلهانرا واعظی کردن نه کار تست فیض کار خود نیکو کن و می دار از عالم فراغ