هر که را معنی نمی خیزد از نظیری نیشابوری غزل 87

نظیری نیشابوری

آثار نظیری نیشابوری

نظیری نیشابوری

هر که را معنی نمی خیزد ز دل گفتار نیست

1 هر که را معنی نمی خیزد ز دل گفتار نیست نیست یک عارف که هم ساقی و هم خمار نیست

2 خار خار کوی یاری هست هر کس را دلیست نشکفد هر گل که در پای دلش این خار نیست

3 سحر چشم بت به کارست و دعای برهمن گبر هر تاری که بندد بر میان زنار نیست

4 توبه هشیار، می گویند می گردد قبول تا ننوشم می مرا یارای استغفار نیست

5 مستی و شاهدپرستی، هرزه خندی و نشاط کار کار می گسارانست و دیگر کار نیست

6 پیش پای گرم و سرد روزگار افتاده ام سایه در ویرانه ام از پستی دیوار نیست

7 اندکی ای ناله امشب بی اثر می یابمت آن که هر شب می شنید امشب مگر بیدار نیست

8 مردم از شرمندگی تا چند با هر ناکسی مردمت از دور بنمایند و گویم یار نیست

9 مجلس آخر شد «نظیری » حال خود با او بگو هر نفس بزمی و هر دم صحبتی در کار نیست

عکس نوشته
کامنت
comment