- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هر که را از لوح دل نقش تعلق زایل است متصل نقش جمال دوست بر لوح دل است
2 طالب و مطلوب را از هم جدایی نیست لیک در طریق دوست آثار تعلق حایل است
3 احتمالی نیست حرمان را درین ره مطلقا طالب محروم گویا در تردد کاهل است
4 روح را ماییم مانع از عروج عرش قرب ور نه این علوی باصل خود جبلی مایل است
5 جسم را از ماست استعداد تکلیف عذاب ور نه بر خلق از خدا رحمت عموما شامل است
6 ترک جان بی شک بجانان می رساند مرده را ای مرید وصل فانی شو که فانی واصل است
7 هیچ فردی را مدان بیهوده در سلک وجود کین گمان اطلاق افعال عبث بر فاعل است
8 بی هنر گر سعی در اظهار عیب کس کند نیست بر معیوب عیب او بجعل جاعل است
9 هست محض فیض موجودات را عین وجود غافل از فیض حق است آنکس که از خود غافل است
10 از اسیر خاک سیر عالم علوی مجوی اقتدای طینت سفلی بطبع سافل است
11 چون بسر حد حقیقت نیست راهی عقل را زین تردد هر که آسایش گزیند عاقل است
12 گر چه بی وجهست بر هر ناقص اطلاق کمال ناقصی گر نقص خود داند بوجهی کامل است
13 از که پرسم ره سوی عرفان که در بزم وجود هر کرا دیدم ز جام بیخودی لایعقل است
14 زین ره مشکل مگر ما را بسر منزل برد اقتدای آن که حلال جمیع مشکل است
15 آن که تا حد الوهیت ز سلک بندگی ذات پاکش را بهر شانی که گویی قابل است
16 جود او بحریست بی ساحل محیط کاینات خاک بر فرقی که از بحر چنان بر ساحل است
17 تا قبول او بشرع اثبات حقیت نمود جز شریعت هر که هر دینی که دارد باطل است
18 در نماز ار داد سائل را نگین نبود عجب اهل حق را هر چه در دست است نذر سائل است
19 هست از هر کار خیر افضل طواف روضه اش روضه جز آن که این خیرالعمل را عامل است
20 در نبوت بود موسی را به هارون از کلیم مخبر این نکته فرمان الهی نازل است
21 گفت احمد حیدر است از من چو هارون از کلیم هر کرا دیدم بدین نقل مصحح ناقل است
22 می شود معلوم ازین مضمون طریق اتحاد در ادای لحمک لحمی نبی هم قایل است
23 اول و آخر محقق شد که بی مهر علی علم و فضل اولین و آخرین بی حاصل است
24 با وجود خلقت انسی ملک محتاج اوست در حقیقت بین مگو کین نشئه در آب و گل است
25 مبغض او را ز طبع بد کمان ترک بغض احتمال رفع سمیت ز زهر قاتل است
26 هیچ فضلی نیست چون حب امیرالمؤمنین چون فضولی هر کرا این فضل باشد فاضل است
27 شکرلله ز ابتدای عمر تا غایت مرا روضه خاک در شاه ولایت منزل است
28 ساحلی دارم چو دریای نجف بهر نجات غم ندارم زانکه گرداب حوادث هائل است
29 یاربم در خاک این درگاه روزی کن ثبات تا ثوابت ثابت و دور فلک مستعجل است