-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هر که او بیدق این عرصه شود شاه شود وانکه دور افتد ازین دایره گمراه شود
2 راز خود با دل هر ذره همی گوید دوست تا ازین واقعه خود جان که آگاه شود؟
3 به حقیقت همه پروانهٔشمع رخ اوست روی خوبان جهان، گر به مثل ماه شود
4 گر چه بر راه دلم دام نهد از سر زلف زان رسنها، دلم آن نیست، که در چاه شود
5 لبش از کام دلی دور نباشد، لیکن نادر آید به کف آن دولت و ناگاه شود
6 حیرتش هر نفس آهیم بر آرد ز جگر ترسم آیینهٔ دل در سر این آه شود
7 با مراد دل معشوق همی باید ساخت کار عاشق، به نوا، خواه نشد، خواه شود
8 کاه باید که بنازد که خریداری یافت کهربا را چه تفاخر که پی کاه شود
9 هر که دانست حکایت نتوانست از وی عارفان را سخن اینجاست که کوتاه شود
10 اوحدی، بر درش افتادگی از دست مده زانکه افتادگی اینجا مدد جاه شود