- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هر که شد بنده عشق تو ز خلق آزاد است جانم آن لحظه که شاد است
2 الم و درد تو سرمایه روح و راحت ستم عشق تو پیرایه عدل و داد است
3 عشق تو شاه سراپرده ملک ازل است کانچه فرمود بجان کیش و بجان منقاد است
4 ز آتش عشق بسوز ای دل و خاک ره شو زانکه جز شیوه عشق آنچه شنیدی باد است
5 عمر باقی طلب از عشق که این چند نفس که بر آنست حیات همه بی بنیاد است
6 قدر خود را بشناس ای دل و ارزان مفروش که وجودت شرف کارگه ایجاد است
7 خسروان خاک رهش تاج سر خود سازند هر که شیرین مرا شیفته چون فرهاد است
8 رسم جانبازی عشاق بیاموز حسین که در این شیوه ترا حسن رخش استاد است