هر آنگو دیده بگشاید براو از حکیم سبزواری غزل 92

حکیم سبزواری

آثار حکیم سبزواری

حکیم سبزواری

هر آنگو دیده بگشاید براو چشم از جهان بندد

1 هر آنگو دیده بگشاید براو چشم از جهان بندد ز جان یکسر برید آنکس که دل بر جان جان بندد

2 مخوانم زان قد و طلعت بسوی طوبی و جنت بلی جائی که او باشد که دل بر این و آن بندد

3 مه من سر بسر مهر است نبندد در بروی کس اگر بندد همان آتش بجان آن پاسبان بندد

4 در میخانه خواهد محتسب بندد بفصل گل بپای داوری میرم که دست این عوان بندد

5 گره افکنده در کارم بتی کز اشک گلنارم گره ها ساحر چشمانش بر آب روان بندد

6 فغان عالم آشوبم نماید رستخیز حشر اگر سیل دو چشمم ره نه بر خیل فغان بندد

7 همین نی چشم بد از یار کند عقدالنظر اسرار که از سر دهان او رقیبان رازبان بندد

عکس نوشته
کامنت
comment