1 ای آنکه تو رحمت خدایی شدهای در چشم بجای روشنایی شدهای
2 از رندی سوی پارسایی شدهای اندر خور صحبت سنایی شدهای
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 من کیم کاندیشهٔ تو هم نفس باشد مرا یا تمنای وصال چون تو کس باشد مرا
2 گر بود شایستهٔ غم خوردن تو جان من این نصیب از دولت عشق تو بس باشد مرا
1 ای سنایی خواجگی در عشق جانان شرط نیست جان اسیر عشق گشته دل به کیوان شرط نیست
2 «رب ارنی» بر زبان راندن چو موسی روز شوق پس به دل گفتن «انا الا علی» چو هامان شرط نیست
1 عاشقی تا در دل ما راه کرد اغلب انفاس ما را آه کرد
2 بود هر باری دلم عاشق به طوع برد و زیر پای عشق اکراه کرد
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **