1 آنکه برات چمن برگل و سنبل نوشت چون به دل ما رسید حرف تغافل نوشت
2 سبزه خط چون دمید از رخ او نوبهار نسخه دیوانگی بر ورق گل نوشت
1 تا شد ز یاد تو روشن چراغ ما آیینه شبنمی است زگلهای باغ ما
2 مست هوا میکده سایه گلیم داغ است آفتاب ز رشک ایاغ ما
1 پری گشته آیینه دار هوا توان دیدن از روی کار هوا
2 چرا مست و مجنون نباشد کسی هوای بهار و بهار هوا
1 یا جلوه مده فرشته ها را یا خام مکن برشته ها را
2 دهقانی برق اگر نباشد انبار کنند کشته ها را