- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کی بود شفقت دل سوی اسیران کشدش ناله ای کار کند تا در زندان کشدش
2 سایه بر حسن گل و سرو چمن نندازد بو که نالیدن مرغان به گلستان کشدش
3 چشم ما رفت و سیه خانه سوی صحرا زد بخت سازد که غزالی به بیابان کشدش
4 می ما دید و مسلمانی ما نپسندید زین می ار گبر چشد دل سوی ایمان کشدش
5 مست از خانه ما رفت برون می ترسم شحنه ای دررسد و جانب سلطان کشدش
6 کوکبی را که ره مقصد ما گم سازد صبح خندان به در آید به گریبان کشدش
7 کسری از منزل ما دربدران گر گذرد نقشی از خون دل و دیده بر ایوان کشدش
8 دل ما از لب او آب خورد می شاید به سر زلف گر از چاه زنخدان کشدش
9 بس کز آن روی به حسرت نظرم برگردد طفل اشکم دود و گوشه دامان کشدش
10 بی رخت در ظلماتست «نظیری » خواهم خضر خط تو سوی چشمه حیوان کشدش