کی روا باشد که گردد عاشق از شاطرعباس صبوحی غزل 43

شاطرعباس صبوحی

آثار شاطرعباس صبوحی

شاطرعباس صبوحی

کی روا باشد که گردد عاشق غمخوار، خوار

1 کی روا باشد که گردد عاشق غمخوار، خوار در ده عشق تو اندر کوچه و بازار، زار

2 در جهان عیشی ندارم بی رخت ای دوست، دوست جز تو در عالم نخواهم ای بت عیّار، یار

3 از دهانت کار گشته بر من دلتنگ، تنگ با لب لعل تو دارد این دل افگار، کار

4 هر چه می‌خواهی بکن با من تو ای طنّاز، ناز گر دهی یک بوسه‌ام زان لعل شکربار، بار

5 ساقیا! زان آتشین می ساغری لبریز، ریز تا به مستی بر زنم در رشتهٔ زنار، نار

6 مطربا! بزم سماع است و بزن بر چنگ، چنگ چشم خواب آلودگان را از طرب بیدار، دار

7 ای صبوحی شعر تو آرد به هر مدهوش، هوش خاصه مدهوشی که گوید دارم از اشعار، عار

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر