-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کی روا باشد که گردد عاشق غمخوار، خوار در ده عشق تو اندر کوچه و بازار، زار
2 در جهان عیشی ندارم بی رخت ای دوست، دوست جز تو در عالم نخواهم ای بت عیّار، یار
3 از دهانت کار گشته بر من دلتنگ، تنگ با لب لعل تو دارد این دل افگار، کار
4 هر چه میخواهی بکن با من تو ای طنّاز، ناز گر دهی یک بوسهام زان لعل شکربار، بار
5 ساقیا! زان آتشین می ساغری لبریز، ریز تا به مستی بر زنم در رشتهٔ زنار، نار
6 مطربا! بزم سماع است و بزن بر چنگ، چنگ چشم خواب آلودگان را از طرب بیدار، دار
7 ای صبوحی شعر تو آرد به هر مدهوش، هوش خاصه مدهوشی که گوید دارم از اشعار، عار