آنکه از لوح جفا نوک از بابافغانی شیرازی غزل 72

بابافغانی شیرازی

آثار بابافغانی شیرازی

بابافغانی شیرازی

آنکه از لوح جفا نوک قلم باز گرفت

1 آنکه از لوح جفا نوک قلم باز گرفت زین دعا گوی چرا لطف و کرم باز گرفت

2 مژده ی مهر و وفا می دهم یار مدام خود ندیدم که دمی جور و ستم باز گرفت

3 حال آن خسته چه باشد که طبیبش بعلاج خواست صدره بنهد پیش، قدم باز گرفت

4 من همانروز ببستم نظر از آب حیات که فلک درد می از ساغر جم باز گرفت

5 در بیابان مکافات یکی ده بدرود هر که یک دانه ز مرغان حرم باز گرفت

6 می رسد گل که کند صد طبق لعل نثار گر بهار از قدم سبزه درم باز گرفت

7 قلم شوق فغانی ورقت کرد سیاه چند روزی که ازین صفحه قلم باز گرفت

عکس نوشته
کامنت
comment