که می برد به سوی دوستان سلام از جلال عضد غزل 217

جلال عضد

آثار جلال عضد

جلال عضد

که می برد به سوی دوستان سلام غریبان

1 که می برد به سوی دوستان سلام غریبان که می برد به سوی خان و مان پیام غریبان

2 نسیم باد صبا! نزد یار ما گذری کن به دوستان قدیمی رسان سلام غریبان

3 به وقت شام من خسته زار زار بگریم که گریه بیشتر آرد نماز شام غریبان

4 زمانه هر نفسم شربتی دگر دهد از غم که جای شربت ناکامی ست کام غریبان

5 مرا به غربت اگر روز تیره است عجب نیست که آفتاب نتابد فراز بام غریبان

6 ز تاب غربت و غم موج خون به اوج برآید به پیش دیده من گر برند نام غریبان

7 جلال دارد امید وصال یار و ندارد امید آن که برآرد زمانه کام غریبان

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر