-
لایک
-
ذخیره
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
1 آن کس که تو را بیند وانگه نظرش بر تن ز آیینه ندیدهست او الا سیهی آهن
2 از آب حیات تو دور است به ذات تو کز کبر برآید او بالا مثل روغن
3 پای تو چو جان بوسد تا حشر لبان لیسد از لذت آن بوسه ای روت مه روشن
4 گفتم به دلم چونی گفتا که در افزونی زیرا که خیالش را هستم به خدا مسکن
5 در سینه خیال او وان گاه غم و غصه در آب حیات او وانگه خطر مردن