1 ای آنکه طلب کار خدایی به خود آ از خود بطلب کز تو خدا نیست جدا
2 اول به خود آ چون به خود آیی به خدا اقرار بیاری به خدایی خدا
1 مشک چه بود شمه ای از موی ما چیست عنبر والهٔ گیسوی ما
2 آب چشم ما به هر سو می رود هم ز چشم ماست آب روی ما
1 خرد پیمانهٔ انصاف اگر یک بار بردارد بپیماید هر آن چیزی که دهقان زیر سر دارد
2 خرد عقل است و پیمانه قناعت نزد درویشان برو مجمل مفصل کن خرد این زیر سر دارد
1 مبتلائی دیدمش خوش در بلا گفتمش خواهی بلا گفتا بلی
2 از بلا چون کار ما بالا گرفت جان ما جوید بلا از مبتلا