که گوید از من آزرده دل از سحاب اصفهانی قطعه‌ 20

سحاب اصفهانی

آثار سحاب اصفهانی

سحاب اصفهانی

که گوید از من آزرده دل با بی وفا یاری؟

1 که گوید از من آزرده دل با بی وفا یاری؟ که نه کس جز فنون بی وفائی کرد ارشادش

2 که ای بی مهر اکنون خسته جانی را که میخواهی مدام از هجر خود آزرده نه از وصل خود شادش

3 ز آزارت به گردون می رسد پیوسته افغانش ز بیدادت به کیوان می رسد هموار فریادش

4 هم از آلام هجران جام عشرت گشته پر خونش هم از اسقام حرمان خاک هستی رفته بر بادش

5 چو گفت این چند بیت آنکه می خواند از زبان من به او این شعر عاشق را که رحمت بر روان بادش

6 «نمیگویم فراموشش مکن، گاهی بیاد آور اسیری را که می دانی نخواهی رفت از یادش»

عکس نوشته
کامنت
comment