-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 که گفت مشک سیه را قرین ماه کنی؟ چو خال عارض خود روز من سیاه کنی
2 فغان که داد دل خود نخواهد از تو کسی گهی که گوش به فریاد دادخواه کنی
3 به همرهی رقیب از بر تو میگذرم به این وسیله مگر سوی من نگاه کنی
4 به اشتباه من از غیر اگر بتابی رخ چه می شود که مرا با وی اشتباه کنی
5 گناه اگر نبود دوستی چه گونه به حشر نظر به روی شهیدان بی گناه کنی
6 فغان که صبح ندارد شب فراق ای دل که چاره ی غمش ازآه صبگاه کنی
7 جدا از آن مه بی مهر کی رواست (سحاب) که سوی مهر نظر یا به روی ماه کنی