که گفت مشک سیه را قرین از سحاب اصفهانی غزل 305

سحاب اصفهانی

آثار سحاب اصفهانی

سحاب اصفهانی

که گفت مشک سیه را قرین ماه کنی؟

1 که گفت مشک سیه را قرین ماه کنی؟ چو خال عارض خود روز من سیاه کنی

2 فغان که داد دل خود نخواهد از تو کسی گهی که گوش به فریاد دادخواه کنی

3 به همرهی رقیب از بر تو میگذرم به این وسیله مگر سوی من نگاه کنی

4 به اشتباه من از غیر اگر بتابی رخ چه می شود که مرا با وی اشتباه کنی

5 گناه اگر نبود دوستی چه گونه به حشر نظر به روی شهیدان بی گناه کنی

6 فغان که صبح ندارد شب فراق ای دل که چاره ی غمش ازآه صبگاه کنی

7 جدا از آن مه بی مهر کی رواست (سحاب) که سوی مهر نظر یا به روی ماه کنی

عکس نوشته
کامنت
comment