- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کیست بردارد ز اهل معرفت ناز تو را گنبد دستارکو بردارد آواز تو را
2 جزصدای لفظنامربوط او معنیکجاست نغمهٔ دولاب آهنگی بود ساز تو را
3 پیری و طفلی بجا، نقص وکمال تواماند نیست چندان امتیاز انجام و آغاز تو را
4 درتغافل همنگه میپروردبیشیوه نیست سرمهٔ نیرنگ باشد چشم غمازتو را
5 میکندقطع سخن، اظهارفضلش آفتاست جز بریدنکی بود حرفی لبگازتو را
6 ازتماشا حیرت بیبهره چون آیینه است شوق بینایی نباشد دیدهٔ باز تو را
7 تا نگردد فاش سرّ مستیات مگشای چشم چون پریکاین شیشه ظاهرمیکند رازتورا
8 خم شد از بارتعلق قامتت زیبنده نیست دعوی وارستگی چون سرو انداز تو را
9 بیدل ارباب تأمل با عروجت چونکنند آشیان برتر بود از رنگ پرواز تو را