1 کی رسد هرگز گزند از چشم بد، خوب مرا کز فروغ حسن نتوان دید مطلوب مرا
2 شعله، پردازد حدیث شوق من با صد زبان چون بسوزد غیر پیش یار، مکتوب مرا
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 داده عشقم باده نابی که میسوزد مرا خوردهام از جام خضر آبی که میسوزد مرا
2 شب فغانم رفته بود از یاد مطرب صبحدم زد به تار چنگ مضرابی که میسوزد مرا
1 بی تو شب تا روز چون شمعم به چشم تر گذشت اشک دامانم گرفت و آتشم از سر گذشت
2 بر سر راهش ندارم لذتی از انتظار یار پنداری که امروز از ره دیگر گذشت
1 گر به خیال در نظر جلوه دهد جیب را بددلیام ز سایهاش، فرض کند رقیب را
2 رتبه عشق بین که چون بر سر حرف دوستی کودک بیسواد او مسخره کرد ادیب را
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به