1 کی رسد هرگز گزند از چشم بد، خوب مرا کز فروغ حسن نتوان دید مطلوب مرا
2 شعله، پردازد حدیث شوق من با صد زبان چون بسوزد غیر پیش یار، مکتوب مرا
1 در جلوهگری چون تو کسی یاد ندارد نادر بود آن شیوه که استاد ندارد
2 بی سعی تو گیراست خیال سر زلفت این دام روان حاجت صیاد ندارد
1 داده عشقم باده نابی که میسوزد مرا خوردهام از جام خضر آبی که میسوزد مرا
2 شب فغانم رفته بود از یاد مطرب صبحدم زد به تار چنگ مضرابی که میسوزد مرا