گذارد کی مرا سودای عشق از طبیب اصفهانی غزل 114

طبیب اصفهانی

آثار طبیب اصفهانی

طبیب اصفهانی

گذارد کی مرا سودای عشق از جوش بنشینم

1 گذارد کی مرا سودای عشق از جوش بنشینم که با دل در سخن باشم اگر خاموش بنشینم

2 زبان انداخت از پا شمع محفل را همان بهتر چو شاخ گل درین گلشن سراپا گوش بنشینم

3 مرا نعل است در آتش ز شوق خاکساری‌ها چو ماه نو اگر با آسمان همدوش بنشینم

4 طبیب از بزم عشرت سرگران گشتم خوش آن محفل که نوشم باده از خون دل و خاموش بنشینم

عکس نوشته
کامنت
comment