- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای آنکه توئی قبله ارباب کیاست چون تو نبود راهنمائی بنفاست
2 گر دعوی دانش کنی از بهر مباهات تسخیر نموده است ترا حبّ ریاست
3 ای سایس اغیار بتعلیم و هدایت نفس دغلت را نکنی هیچ سیاست
4 ای حارس بیگانه ز انواع جهالت خود را نکنی هیچ زابلیس حراست
5 عیب جلی خویش نه بینی بدو دیده عیب خفی غیر بیابی بفراست
6 گوئی همه را درس بقانون و اشارات خود هیچ شفائی نبیابی ز دراست
7 تمییز شریفان و خسیسان زتو پرسند از نفس شریفت نکنی دور خساست
8 باطن همه آلبوده بانواع رذایل پاکیزه کنی ظاهر خود را زنجاست
9 بینی بدی از کس نکنی صبر بر اخفا ور نیک عداوت کنی از رشک و نفاست
10 گوئی همه جا عیب کسانرا بعلالا در خویش نه بینی شره و بخل و شراست
11 اصلاح خود او لیست زدلها خبرت نیست در کار کسان کار مفرمای کیاست
12 هر تخم که کاری ثمر آن در وی فیض میکن بنکو کاری انواع غراست