کیست آن مه که چو جولان از محیط قمی هفت شهر عشق 58

محیط قمی

آثار محیط قمی

محیط قمی

کیست آن مه که چو جولان دهد از ناز فرس

1 کیست آن مه که چو جولان دهد از ناز فرس دل عُشّاق شود ناله کنان هم چو جرس

2 من برآنم که ره عشق تو گیرم در پیش گر بدانم که دوصد عائله دارد در پس

3 یار اگر نیست وفادار، چه فرق از اغیار باغ اگر طرب زا، چه تفاوت زقفس

4 چند گویی نفسی باش زمعشوق صبور کی به عشاق بود دور ز معشوق نفس

5 تا که زنبور میانی چو تو بربوده دلم دست بر سر زنم اندر عقبت هم چو مگس

6 بر رخ صافی تو رنگ به ماند زنگاه بر تن نازک تو خار خلد از اطلس

7 تا دلم عاشق رخسار تو شد نشناسم پند از بند و نشاط از غم و نسرین، از خس

8 زاهدا منع میم در طمع خلد مکن خلد من خاک در میکده می باشد و بس

9 همه را گر هوس از تو است مرا عشق از تو است چه کنم طفلی و نشناخته ای، عشق و هوس

10 بوالعجب بین که چو زد شمع توام شعله به جان رود از دیده ی جیحون همه دم، رود ارس

11 پیشتر زان که زنم شکوه زدستت به امیر پای در ره نه و باز آی، به فریادم رس

12 صهر شه دوست محمد که آفاق امروز زاحتساب سخطش دزد کند کار عسس

عکس نوشته
کامنت
comment