-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای آن که غمگنی و سزاواری وندر نهان سرشک همی باری
2 از بهر آن کجا ببرم نامش ترسم ز بخت انده و دشواری
3 رفت آن که رفت و آمد آنک آمد بود آن که بود، خیره چه غمداری؟
4 هموار کرد خواهی گیتی را؟ گیتیست، کی پذیرد همواری
5 مستی مکن، که ننگرد او مستی زاری مکن، که نشنود او زاری
6 شو، تا قیامت آید، زاری کن کی رفته را به زاری باز آری؟
7 آزار بیش بینی زین گردون گر تو به هر بهانه بیازاری
8 گویی گماشتهست بلایی او بر هر که تو دل بر او بگماری
9 ابری پدید نی و کسوفی نی بگرفت ماه و گشت جهان تاری
10 فرمان کنی و یا نکنی، ترسم بر خویشتن ظفر ندهی باری!
11 تا بشکنی سپاه غمان بر دل آن به که می بیاری و بگساری
12 اندر بلای سخت پدید آید فضل و بزرگمردی و سالاری