باز به قول کیست این از اوحدی مراغه‌ای غزل 851

اوحدی مراغه‌ای

آثار اوحدی مراغه‌ای

اوحدی مراغه‌ای

باز به قول کیست این جور و ستم که می‌کنی؟

1 باز به قول کیست این جور و ستم که می‌کنی؟ وین دل و دیدهٔ مرا پر تف و نم که می‌کنی؟

2 رنج دل شعیف من گشت فزون ز عشق تو چون نشود فزون؟ از آن پرسش کم که می‌کنی

3 حال دل شکسته را باز پدید می‌کند بر رخ زعفران و شم رنگ به قم که می‌کنی

4 دوش به طنز گفته‌ای: شاد شو از وصال من شاد کجا شویم؟ از آن چاره غم که می‌کنی

5 طرفه نباشد ار به تو شهر خراب می‌شود زین همه قتل و غارت، ای طرفه صنم، که می‌کنی

6 مرهم ریش سینه و داروی درد می‌شود خنجر «لا» که می‌زنی، ناز «نعم» که می‌کنی

7 روی تو گفت: کاوحدی حسن مرا غلام شد چون نشوم غلام آن لطف و کرم که می‌کنی؟

عکس نوشته
کامنت
comment