- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آنکه همچون جان تنگت دست در آغوش داشت چون صدف در بحر عشق آن تشنهلب خاموش داشت
2 در جهان بسیار گردیدیم و در هر گوشهای هرکه را دیدیم از آن مه حلقهای در گوش داشت
3 با خیالش آنچه میگفتیم ما بودیم و دل برملا شد عاقبت دیوار گویا گوش داشت
4 در درون سینه گم کردیم دل را عاقبت نیک چون دیدیم آن را شوخ گلگونپوش داشت
5 از خمار هجر او مردیم ای یاران کجاست گردش چشمی که ما را متصل مدهوش داشت
6 رو به هر جانب که تیرش رفت بیرون از کمان چون نگه کردیم ما قصاب در آغوش داشت