- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کی رفیقان ره خوف و رجارا دیده است شوق پابرجا و صبر بیوفا را دیده است
2 روز محشر بازگشت جان بتن از شوق تست ورنه مسکین عمر ما این تنگنا را دیده است
3 گر به ما داغ محبت گرم خون باشد رواست روز اول چشم چون واکرد ما را دیده است
4 چشم مستت را غم برگشته مژگان تو نیست همچو او صد عاشق رو بر قفا را دیده است
5 آب حیوان نیست چون خاک قناعت سازگار از خضر پرسیده ام کاب بقا را دیده است
6 از سیه روزی رهائی نیست مژگان ترا گرچه ابرویت بسر بال هما را دیده است
7 دیده ما شد سفید و خاکپایت را نیافت گرچه کاغذ گاه وصل توتیا را دیده است
8 نیل رخت ماتم ما در خم افلاک نیست طالع ما مرگ چندین مدعا را دیده است
9 پا ز جیب و دست از دامن همی جوید کلیم دست و پا گم کرده تا آن دست و پا را دیده است