نکند گر چه کسی گوش به از اسیر شهرستانی غزل 852

اسیر شهرستانی

آثار اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

نکند گر چه کسی گوش به فریاد کسی

1 نکند گر چه کسی گوش به فریاد کسی هیچ کافر نکشد منت امداد کسی

2 هر چه می گویی از آن عربده جو می آید آه از آن دم که به افسون رود از یاد کسی

3 بیش از این هم چه کند صنعت آیینه گران درس بینش نتوان خواند به امداد کسی

4 رفتم از خاطرش اما نفسی بی من نیست نتوان برد فراموشیم از یاد کسی

5 شعله داد از نفسی خرمن هستی بر باد نکند رو به خرابی دل آباد کسی

6 یک سخن بر ورق دفتر ایجاد بس است تا قیامت نشود هیچ کس استاد کسی

7 هست اقلیم محبت ستم آباد اسیر هیچ کس شکوه نکرده است زبیداد کسی

عکس نوشته
کامنت
comment