- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 طالبی را کو طلب میکرد راز گفت یک روزی اویس پاکباز
2 روی آن دارد که تو در راه بیم تا که جان داری چنان باشی مقیم
3 کاین همه خلق جهان را آشکار گوئیا تو کشتهٔ از درد کار
4 تا نباشد این چنین دردی ترا ننگ باشد خواندن مردی ترا