-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کی تواند هر طبیبی چاره هجران کند مشکل افتاده است کار دل خدا آسان کند
2 کی توانیم از خجالت کرد سر بالا مگر ابر رحمت شستشوی ما گنهکاران کند
3 در زمین داریم چون زاشگ ندامت دانهای بر نمیداریم روی از خاک تا باران کند
4 از سرم باری گران بر دوش خویش افکندهاند ای خوش آن مردی که خود را از سبکباران کند
5 اهل عشرت جمله مدهوشاند در مجلس مگر چشم ساقی نشئهای در کار میخواران کند
6 ما پریشان خفتگان را خواب غفلت برده است بوی زلفی کو که ما را هم ز بیداران کند
7 میکند سنگیندلان را حرص روزی بیقرار آسیا را جستجوی رزق سرگردان کند
8 بی فروغ عشق نتوان کرد دامان پر ز اشگ شمع روشن میشود تا دیده را گریان کند
9 جانسپاری گر هوس داری ز قصاب ای نگار امر کن تا آنکه قربان تو گردد آن کند