کی تواند هر طبیبی چاره هجران از قصاب کاشانی غزل 98

قصاب کاشانی

آثار قصاب کاشانی

قصاب کاشانی

کی تواند هر طبیبی چاره هجران کند

1 کی تواند هر طبیبی چاره هجران کند مشکل افتاده است کار دل خدا آسان کند

2 کی توانیم از خجالت کرد سر بالا مگر ابر رحمت شستشوی ما گنهکاران کند

3 در زمین داریم چون زاشگ ندامت دانه‌ای بر نمی‌داریم روی از خاک تا باران کند

4 از سرم باری گران بر دوش خویش افکنده‌اند ای خوش آن مردی که خود را از سبکباران کند

5 اهل عشرت جمله مدهوش‌اند در مجلس مگر چشم ساقی نشئه‌ای در کار می‌خواران کند

6 ما پریشان ‌خفتگان را خواب غفلت برده است بوی زلفی کو که ما را هم ز بیداران کند

7 می‌کند سنگین‌دلان را حرص روزی بی‌قرار آسیا را جستجوی رزق سرگردان کند

8 بی فروغ عشق نتوان کرد دامان پر ز اشگ شمع روشن می‌شود تا دیده را گریان کند

9 جان‌سپاری گر هوس داری ز قصاب ای نگار امر کن تا آنکه قربان تو گردد آن کند

عکس نوشته
کامنت
comment