-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کی پسندی تو جفا بر من مسکین کی کی تو و اندیشه ین کار خدا را هی هی
2 معدن مهر و وفا ز آنکه ازو جور و جفا حاشلله کی آید ز تو اینها کی کی
3 دردیم وعدهٔ وصلت ببهار اندازی باز چون فصل بهار آید گوئی دی دی
4 زخم بر من زنی و دست من آلوده کنی تا چه گویند که زد زخم بگوئی وی وی
5 بس که با ناله و زاری دل من خو کرده است چون شوم خاک نروید ز گل من جز نی
6 می انگور نخواهم که بود تلخ و پلید لب شیرین تو خواهم بمکم پی در پی
7 جرعهٔ از لب لعلت اگرم دست دهد تا ابد موی بمویم همه گوید می می
8 گر بخاکم گذری رقص کنان برخیزم وز سر شوق زنم نعرهٔ یاحی یاحی
9 هی و هوئی بکن ای فیض بود کز طرفی ناگهان بر سرت آید که رسیدم هی هی