1 سپید برف برآمد به کوهسار سیاه و چون درونه شد آن سرو بوستان آرای
2 و آن کجا بگوارید ناگوار شدهست و آن کجا نگزایست گشت زود گزای
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 همی برآیم با آن که برنیاید خلق و برنیایم با روزگار خورده کریز
2 چو فضل میرابوالفضل بر همه ملکان چو فضل گوهر و یاقوت بر نبهره پشیز
1 دیر زیاد! آن بزرگوار خداوند جان گرامی به جانش اندر پیوند
2 دایم بر جان او بلرزم، زیراک مادر آزادگان کم آرد فرزند
1 بینی و گنده دهان داری و نای خایگان غر، هر یکی همچون درای
1 هرکه نامخت ازگذشت روزگار نیز ناموزد ز هیچ آموزگار
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **