- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سپید گشت دو چشمم در انتظار نگاهی که سوی من کند اما نکرد چشم سیاهی
2 زبیم آنکه ندانند کیست قاتلم افغان که جانب تو نکردم به حشر نیز نگاهی
3 فتد به گردن من جرم خون من به قیامت که کودکی تو و نبود هنوز بر تو گناهی
4 به غیر دل که مجال سخن بر تو ندارد ز من فغان که ندارد کسی بکوی تو راهی
5 مبر گمان که زجور فلک کسی بود ایمن مگر کسی که به میخانه یافته است پناهی
6 ز جور دهر چنین سوزم از چه من که توانم به خرمنش فگنم آتش از شراره ی آهی
7 (سحاب) تخم وفا را به زمین که فشاندم به غیر خار ندامت از آن نرست گیاهی