-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کدام شوق به راه دویدن افتاده است که بی خبر دل ما از تپیدن افتاده است
2 ز بیزبانی من وحشت نگاه کسی چو دام دیده به فکر رمیدن افتاده است
3 چه دیده ها که ز شرم رخ تو آب شده است چو قطره ای که ز چشم چکیدن افتاده است
4 غبار ما ز صبا هم بلد نمی گیرد به وادی سفر نارسیدن افتاده است
5 جهان خراب شد و گرد بر نمی خیزد دگر دل که زمشق تپیدن افتاده است
6 ز اعتدال بهار جنون چه می پرسی گلی است شعله که از دست چیدن افتاده است
7 اثر زبانه کش ناله خموش اسیر چه گوشها که به فکر شنیدن افتاده است