-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خواه در معمورهٔ جان خواه در ویرانه باش با هزاران در پس دیوار خود چون شانه باش
2 چشم منت جز به نور عشق نتوان آب داد صیقل آیینهای خاکستر پروانه باش
3 دعوی قدرت رها کن هیچ کارت بسته نیست ای سراپایت کلید فتح بیدندانه باش
4 دشت سودا گرد آثارش سلامتخانه است در پناه سایهٔ مو چون سر دیوانه باش
5 کاروان عمریست از پاس قدم پا میخورد پیرو محملکشان لغزش مستانه باش
6 بیوفایی صورت رنگ بهار زندگیست آشنای خویش شو یعنی ز خود بیگانه باش
7 مستی سرگشتگان شوق ناهنجار نیست شعلهٔ جواله شو سر بر خط پیمانه باش
8 تا تأمل میگماری رفتهاند این حاضران چشم بر محفل گشا و گوش بر افسانه باش
9 عالمی مست خیال نرگس مخمور اوست گر تو هم زین نشئه بویی بردهای میخانه باش
10 بیدل اجزای نفس تا کی فراهم داشتن پای تا سر ریشهای بیاحتیاط دانه باش