-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گر آن بودی که بختم نیکخواه خویشتن بودی سرم در پای ترک کجکلاه خویشتن بودی
2 نگشتی هرزه بر گرد چراغ دیگران هرگز صفای خاطرم از برق آه خویشتن بودی
3 کجا بر طاق ابرویش توانستی نظر کردن اگر خونخواه چون چشم سیاه خویشتن بودی
4 ز خوی بد دل دیوانه در دام بلا افتاد وگرنه تا قیامت در پناه خویشتن بودی
5 به وصل دیگرانم دل مده ناصِح که از خوبان مرا گر طالعی بودی ز ماه خویشتن بودی
6 نگشتی پایمال توسنش آیینهٔ دلها گرش یک ره نظر بر خاک راه خویشتن بودی
7 شهید و تشنهٔ بادام آن ترک شکرریزم که نقل مجلسش نقل سیاه خویشتن بودی
8 به جرم عشق اگر بر دار کردی مستمندی را هنوزش صد نظر بر بیگناه خویشتن بودی
9 ازین چابکسواران گر فغانی داشتی بختی سرش هم در رکاب پادشاه خویشتن بودی