- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چه بانو نیوشید پیغام او درافتاد لرزه بر اندام او
2 بغرید همچو یکی ماده شیر نظر کرد در روی او خیر خیر
3 که اینان کجا مرد کار منند اگر شیر نر، شیر خوار منند
4 مرا عار باشد از اینان گریز ندارم بدل هیچ باک از ستیز
5 مگر حکم شهزاده کاری کند سمند سواران غباری کند
6 وگرنه ز یحیی و اکبر کسی نترسد که دیدم از اینان بسی
7 مرا نیست با حکم شهزاده تاب کند خانه ام را به سختی خراب