-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چه بنشینم چه برخیزم قعودی لک قیامی لک ترا ام نیستم خود را شخوصی لک مقامی لک
2 اگر گویم سخن با کس اگر خاموش بنشینم بتو وزتست بهر تو سکوتی لک کلامی لک
3 شفا خواهم که تا باشم توانا بر عبودیت بلا خواهم که جان بازم شفائی لک سقامی لک
4 ثیاب ز بهر آن پوشم شوم شایستهٔ طاعت غذا از بهر آن نوشم لباسی لک قوامی لک
5 کنم از بهر آن طاعت که قربان رهت گردم صلوتی لک زکوتی لک جهادی لک صیامی لک
6 اگر بیدار و هشیارم نظر بر روی تو دارم و گر در خواب و در مستی فکری لک منامی لک
7 سرا پایم چو ملک تواست میخواهم ترا باشم مرا از شرک خودبینی بجرا جعل تمامی لک
8 دوائی من ک دائی منک رجائی منک شغلی بک سماعی منک و جدی فیک سکری فی کلامی لک
9 کشیدم جرعهٔ از بادهٔ عشقت ز خود رفتم تیقنت دوامی بک و انی فی دوامی لک
10 بدنیا تا زیم عشق جمال تو بجان ورزم کنم چون روی در جنت بود آنجا مقامی لک
11 وجود فیض شد در ذات تو مستهلک و فانی فلست منه فی شیء تمامی لک تمامی لک
12 ز خود فانی بتو باقی بتو وز تو کنم مستی شدی چون بنده را ساقی تکرر فی کلامی لک